ترمینولوژی سکس-۱


سک.س، صکس، سkس، صینه، باس.ن، کو..ن، بوث، و بقیه شما. . . .مرده شورتان را ببرد.
مقدمه ۱: باید اعتراف کرد که این مساله را نمیتوان مربوط دانست به فیلترینگ، این داستان این کلمات بسیار قدیمی تر از شروع فیلترینگ است و علاوه بر آن حتی وبلاگ های فیلتر شده هم از همین ترکیب کلمات استفاده میکنند.
مقدمه ۲: هر کلمه با بار معنایی خاصی می آید. سکس با همخوابگی، با عمل شنیع زنا، با گاییدن فرق دارد. زمانی که از این کلمه استفاده میشود معنای ویژه ای قرار است منتقل شود.
اصل مطلب:
زمان خاتمی فرهنگ خاصی بین همه شکل گرفت، من ورودی ۸۰ بودم و اواخرش را دیدم. اما ورودی های ۷۷-۷۸ احتمالاً بیشتر آن دوران را به خاطر دارند. خرده فرهنگی بر علیه رابطه عاشقانه، بر علیه سکس، و به نفع روزنامه و سیاست و کتاب، به نفع گروه های دوستی مختلط با تعداد بالای دوستی و تعداد کم مزدوج، دوران فمینیستهای چادری و ریشوهای نیچه به دست.
آن فرهنگ خیلی هم خوبی داشت، بالاخره نوعی شورش مودبانه بر علیه وضع موجود بود. اما در انتها حمله مداوم آنها به سکس، زیبا بودن (و خیلی مهمتر، سکسی بودن)، مداوم عوض کردن معشوقه ها و بقیه کار دست خودشان داد و خیلی شان را به سال ها محرومیت از سکس کشاند (گاهی حتی تا اواسط دهه ۳۰ زندگی شان).
بعدش البته اوضاع کم کم تغییر کرد. مردم متوجه میشوند که سکس بسیار هم لذتبخش است. و رابطه دهانی گویا حتی از رابطه واژنی هم بهتر است. کم کم دیدها عوض میشود. نامجو از «عشق پانزده سانتی» و «ناله های یار در شب مستی» میخواند (عوض چس ناله هایی که قدیمها رایج تر بود). آدمها راجع به سکس، راجع به عشق، راجع به اینها حرف میزنند.
اما هنوز آن روحیه ضدسکس در عقب ذهن بقیه مانده است، و خط کشی ها هنوز پر رنگ است. قبول کردن ماهیت بیولوژیک سکس مشکل است. قبول کردن این که سکس برای آلبر کامو و محمدجواد رضویان بسیار مشابه است (اگر جفتشان هتروسکچوال باشند، وگرنه کمی فرق میکند) هنوز سخت است. نیاز به دوباره دیوار کشیدن بین گروه نخبه و توده های در هم غلتیننده ی خیابان است. اینجاست که تکنیک جدید به وسط می آید. سکس، تبدیل به همخوابگی نخواهد شد (چون این کلمه یادآور خاطرات شرمسار کننده ی نوجوانی اواخر دهه هفتاد است). اینجاست که سکس تبدیل به سکص میشود. کلمه همان است، اما طوری کدگذاری میشود که از دسترسی آنهایی که به دنبال خودارضایی هستند دور نگه داشته شود. این تصور احمقانه در ذهن همه مانده است که تنها کسی که میخواهد جلق بزند است که سکس را در اینترنت جستجو میکند، در حالی که من مطلب جدی، کوبنده و عمیقی نوشته ام که ارتباطی با تحریک جنسی ندارد (هرچند به نظر میرسد بعضی مینیمال نویس ها نوعی لذت شهوانی میبرند از ارجاعاتشان) و قرار نیست به جلق زدن کسی کمک کند (باز هم روحیه ضد سکسی؟ یا فقط حساسیت روی کاربرد مطالب؟). اینجاست سکس تبدیل به سکض میشود تا دست این جماعت از مطلب دوربماند. سکس کماکان عاری از هر محتوای بیولوژیک است، نوعی موضوع فلسفی یا همچین چیزی هست، نه تخلیه چند گرم ماده ارگانیک از یک لوله غضروفی. هنوز انعکاس دهنده ی همان روحیه دهه هفتادی است، این سکص گفتن چیزی است مثل گفتمان، مثل جامعه مدنی، مثل حسین درخشان متقدم و وبلاگ، مثل اعتراض مسعود کیمیایی.

۲ نظر:

بهروز گفت...

فک نکنم قضیه در نظر نگرفتن بعد بیولوژیک سکس باشه

بخشی از جامعه با یه جور لودگی به این قضیه نگاه میکنه ... و از صحبت کردن راجع بهش ... دچار لذتی میشه که از انجام کارهای ممنوع به آدم دست میده ... یعنی به سکس به چشم تابویی نگاه میکنه که باید در حضور رده های بالاتر (پدر و مادر، معلم، رییس و غیره) حفظ کرد ... و البته در غیاب این افراد رده بالا و در جمع های خودمانی ... میشه این تابو رو شکست ... مثه پسر بچه ی لوسی که در غیاب پدر و مادرش میشه یه فصل مفصل کتکش زد
بنابراین این بخش از جامعه در غیاب رده های بالاتر ... به سخت ترین شکل ممکن این تابو رو میشکنن ... با لودگی و مسخره بازی و به کار بردن کلمات مستقیم سکسی-عضوی

اما بخش دیگه ای از جامعه هست که قائل به تابو بودن این محدوده نیست ... این بخش اگر چه در حضور رده های بالاتر سکوت میکنه ... اما در جمعهای خودمانی ... رفتار تابوشکن بروز نمیده ... در صحبت از سکس از کلمات غیرمستقیم استفاده میکنه ... من فکر کنم حتی راجع به جنبه بیولوژیکش هم حرف میزن اما در انتخاب کلمات متفاوت با دسته اول رفتار میکنه ... به همین خاطر در همین نوشته ... کس تبدیل شده به واژن

ناشناس گفت...

ناطق من با کاربرد واژن و همخوابگی هیچ مخالفتی ندارم، مشکل ما با سکص و ثگص و صینه است